( توجیه:

         این نوشتم اصلا ادبی نیست، چه برسه به عقلانی پس فقط جنبه ی  احساسی داره، و اینکه خودم هم نتونستم  ارتباط این نوشته رو با شخصیت اجتماعی خودم و تفکراتم پیدا کنم برای شماگذاشتم. )

 

        نمی دونم! از هیچ کدوم ار دردهام چیزی نمی دونم، شاید بدش میومد. وابستگی درد عجیبیه؛ دردیه که ربطی به کی و چی نداره، که چی باشه، که چی بشه، که کجا باشی که کجا بشه.

        نه! هیچ کدوم از اینها نیست. وابستگی به خاطر چیز دیگست، حتی به خاطر خودت نیست. به خاطر کوچک بودن خودت نیست، به خاطر بزرگ بودن خودت نیست، فراری ازش نداری. به خاطر یه چیز دیگست. به خاطر عشق اونه، به خاطر محبتی که اون به تو می ورزه و نه حتی تو به اون.

        نمی دونم! ای کاش می شد جور دیگه ای تو زندگی بود، جور دیگه ای فکر کرد، جور دیگه ای رفتار کرد. بعضی وقت ها آدم دوست داره، دوست داره بد باشن باهاش. ای کاش جای آداب بی مصرف بشری و اون دستورهای ساده،بهش بی محبتی، بی وفایی، عشق دروغین، اینا رو یاد می دادم. اما ظرفیت می خواد. خیلی ها نمی تونند این دستورها رو یاد بگیرند؛ نمی تونند، شاید نتونند یاد بگیرند که عاشق نباشند.

       چشمی که عاشق باشه، عاشق می مونه و تو نمی تونی بهش دروغین نگاه کردن رو یاد بدی.

       و تمام غم دنیا تو همینه، اونوقتی که تو داد می زنی و صدات رو بلند می کنی، سرش رو پایین میاره. تمام عظمت دنیا سر به زیر می زاره و این، به بزرگیه تو نیست، به بزرگیه عشقه، به بزرگیه یک وفاست، به جان دادن پیوستست.

 

       خواندن حتی بر دم مرگ و اجابت حتی به مرگ!

      ودر آغوش کشیدنی دوباره!

     چه آغوشی!!! ...........

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
همون بی‌اسم ِ! یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ

خیلی‌ها نمی‌تونن این دستور‌ها رو یاد بگیرن...
نمی‌تونن...

ای کاش هیچ کس نمی تونست

پینه دوز یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:17 ق.ظ http://pineh-doz.blogsky.com

مه من ز بی نقابی به رخش نقاب باشد...
عشق رقص زندگیست.
ممنون ازلطف وبزرگواریتون

عیدتون مبارک

به امید آنکه زندگی پر از طربی( عاشقانه) داشته باشی پینه دوز عاشق!
عید شما هم مبارک!

لولو یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.lololili.blogfa.com

سلام
مرسی که اومدی به وب لاگم و نظر هم دادی وب لاگه شما هم زیبا هست
موفق باشی
بای
لولو

ساره دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:22 ق.ظ

راستی دلم نیومد از وبلاگت نخونده رد شم ....از بعضی نوشته ها و جمله هات واقعا خیلی لذت بردم مث این یکی:

شاید به نرمی رد پای تو من نیز نرم گردم، "نرم نه، ابری شلوارپوش خواهم شدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد