"فردا شکل امروز نیست."

           مامان همیشه می گه: " عزیزم، فردا نمی یاد؛ هیچ وقت نیومده، هرچی که هست باید امروز بشه."
         اما من دوست ندارم که فردام امروز بشه، امروزم تا چشم روی هم بذاری دیروز شده، اما من فردام رو می خوام فردا باشه نه حتی امروز. فردایی که من در همه ی درس ها نمره ی 20 می گیرم، فردایی که مشق همه ی معلم ها تموم شده باشه تا هیچ شاگردی ته دلش آرزوی مریض شدن معلمش از ذهنش عبور نکنه. فردایی که دیگه اون بچه های سر چهارراه مدرسه دنبال اون آقای شکمو ندوند و التماس کنند که ازشون گل بخره؛ فردایی که مادر صالح عقده های دل پر دردش را، روی تخت بیمارستان با لرزش دستانش روی دلم ثبت نکنه. فردایی که هیچ پدری دست خالی و سر به زیر به خونه برنگرده و هیچ بچه ای از همشاگردیش خجالت نکشه که مادرش دیروز رفته باشه خونه ی آنها، تا یه کم دیوار ها رو بسابه که می گن ورزش برای کمر دردش خوبه و کمی کف خونشون رو برق بندازه که برق چشمهای بی سوش شاید برگرده.

        فردا هیچ وقت مثل امروز نیست، برای همینه من هیچ وقت فردام رو به هیچ شیرینی امروزی نفروختم.

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
وصال جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:05 ب.ظ http://gonjishk.blogsky.com/

سلام
وبلاگ زیبایی داری
به منم سر بزن

علیک سلام. ممنون از اظهار نظرت٬ ولی بعدا بگو زیباییه وبلاگ در چیه؟

لی لی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ب.ظ http://liliana.blogsky.com/

سلام
بسیار زیبا بود

ممنون. شما هم بسیار رک و راحت می نویسید.

همفری بوگارت شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ق.ظ

فردا همون دیروزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد