آسمان و ریسمان

گیرم که ریسمان بهانه ات رو تونستی

 به یک تیکه ابر تو آسمون گره بزنی،

ویرانی سکوی احساس بر جای مانده ات چه بود؟

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
hamidel یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:22 ب.ظ http://hamidel.blogsky.com

سُلام عزیزم عالی بود
شاد باش
بای

شادی ات مضاعف باد

[ بدون نام ] یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:41 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته تان خیلی ...زیبا بود
بهانه...شاید وقت رفتن باشه..

از اینکه از فرای نوشته هام حسم کردی٬ خوشحالم

afy یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ب.ظ

کاش همه نه نیمی از ملت مثل تو فکر می کردند.
قشنگ بود زیاااااااد.

چه بسا اونوقت دل آدم ها برای تفکر های الان ملت تنگ می شد.

نوشین۱۷ دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ق.ظ http://Nooshin17.com

ریسمون بهونه رو فقط به خود بهونهه میشه گره زد ...

چرا بهانه ها ریسمون دارند ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد